Notice: Undefined index: port in C:\HostingSpaces\smartacademy.ir\smartacademy.ir\wwwroot\includes\defines.php on line 3
 اسمارت اکادمی ایران - ما تربیت نشدیم

#اسمارت_آکادمی #کودکان_امروز_مبتکران_فردا #سوروبان #چرتکه_ژاپنی #Soroban #محاسبات_ذهنی #smartacademyiran

دفتر مرکزی

تهران ، خیابان خرمشهر (آپادانا) ، خیابان عربعلی (نوبخت) ، خیابان یکم ، پلاک ۱۰ ، ساختمان اداری سرو ، واحد ۷

تلفن :  3-88523131-021

فکس : 3-88523131-021

Email: info@smartacademy.ir

ارتباط با اسمارت آکادمی ایران

ما تربیت نشدیم

ما تربیت نشدیم. تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خودرا دراز نکنیم ، حرف شنو باشیم، صبح ها به همه سلام کنیم ،دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم ، دست در بینی نبریم و ...        اما ساده ترین و ضروری ترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند .

کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم ،  چگونه اضطراب را از خود دور کنیم ،   موفقیت چیست،   ازدواج برای حل چه مشکلی است،  در مواجهه با مخالفت چگونه رفتار کنیم...؟

در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم ، اما پرسشگری و آزاد اندیشی و شیوه های نقد را به  ما نیاموختند .

داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برنده ی جایزه ی نوبل اقتصاد در سال 1993 می گوید:

اگر می خواهید بدانید کشوری توسعه می یابد یا نه ، سراغ صنایع و کارخانه های آن کشور نروید. این ها را به راحتی می توان خرید یا دزدید یا کپی کرد . می توان نفت فروخت و همه ی این ها را وارد کرد . برای اینکه بتوانید آینده کشوری را پیش بینی کنید ، بروید در دبستان ها ؛ ببینید آن ها چگونه بچه ها را آموزش می دهند .             مهم نیست چه چیزی آموزش می دهند ؛  ببینید چگونه آموزش می دهند.     اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق ، صبور،  نظم پذیر ، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیه ی مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت می کنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعه ی پایدار و گسترده است .

از " نفس کشیدن "   تا   "سفر کردن "   تا  "مهرورزی "   به آموزش نیاز دارد.   بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو     "تنفس صحیح "   است.   آیا باید در جوانی یا میانسالی یا حتی پیری ، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است  و چقدر مهم است؟!  

به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند .       

هیچ چیز به اندازه  "نگاه "   نیاز به آموزش و تربیت ندارد . کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی می کند؛          دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.

هزار کیلومتر ، از شهری به شهر دیگر می رویم وقتی به خانه بر می گردیم ، چند خط درباره ی آنچه دیده ایم نمیتوانیم بنویسیم.    چرا؟    چون در واقع "ندیده ایم " .       همه چیز از جلو چشم ما گذشته است ؛  مانند نسیمی که بر آهن وزیده است. اگر حرف مولوی درست باشد که :

" فرع دید آمد عمل بی هیچ شک           پس نباشد مردم الا مردمک"  

باید بپذیریم که آدمیت ما به اندازه ی مهارت ما در  "نگاه "  است.

جان راسکین ، آموزگار بزرگ نگاه ، در قرن نوزدهم می گفت:  اگر دست من بود ، درس طراحی را در همه ی مدارس جهان اجباری می کردم تا بچه ها قبل از اینکه به نگاه های سرسری عادت کنند ، درست نگاه کردن به اشیا را بیاموزند.   می گفت :  کسی که به کلاس های طراحی می رود  مجبور می شود به طبیعت و پیرامون خود ، بهتر و دقیق تر نگاه کند، و هنرمند تر است از کسی که به طبیعت می رود تا در طرحی پیشرفت کند.                                  (آلن دو باتن،  هنر سیر و سفر ، ص 269).

اگر در خانه یا مدرسه ، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم ، چطور بشنویم  و چطور بیندیشیم ، انسانی دیگر بودیم.    انسانی که نمی تواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند ، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛    اگرچه نقاشی های غارنشینان نشان می دهد که آنان نیز با   " نگاه "  بیگانه نبودند.

من پدرانی را می شناسم که در آتش محبت فرزندانشان می سوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمی شناسند،  اما تا دهه ی هفتاد یا هشتاد عمرشان ندانستند که فرزندانشان بیش از خانه و ماشین ، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس می کرد و می بوسید و دست محبت بر سروروی آنان می کشید.  بسیارند پدرانی که نمی دانند اگر همه ی دنیا را برای دخترشان فراهم کنند ، به اندازه ی یکبار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او ، به او آرامش و اعتماد به نفس نمی دهد .

در جامعه ای که از رودرو دیوار آن ، سخن از حق و باطل می بارد،   کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق دیگران را مراعات کنیم و مسئله  " حق و باطل " را به حقوق افراد گره نزنیم.                     عجایب را در آسمان ها می جوییم ، ولی یکبار به شاخه ی درختی که جلو خانه ی ما مظلومانه قد کشیده است ، خیره نشده ایم . نگاه کردن، شنیدن ،گفتن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن ، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشوئی و اعتراض بیشتر از املاء و انشاء نیاز به معلم و آموزش دارند.                                      

                                                                                                                                             رضا بابایی

کانال های مغزی